گفت: عمه پیرم از تهرون تلفن کرد و گفت: در بحبوحه تظاهرات خیابانی رفته بودم خرید. وسط تظاهرات گیر افتادم. چند برادر بسیجی با باتوم و چماق بهجونم افتادند هرچه گفتم نامسلمونا من رهگذر هستم میروم خرید! گفتند: غلط کردی، گمشو. گفتم من بجای مادر شما هستم چرا توهین میکنید؟ چماقی توی سرم زدند و گفتند فضولی موقوف! شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل که نمیدهی، دستمال سبز هم سرت کردی؛ نکنه مثل موسوی و کروبی ضد انقلاب هستی. آنقدر مرا زدند که بیهوش شدم. نمیدانم کدام پدرآمرزیده مرا برده بود بیمارستان. اونجا بههوش آمدم و چند روزی بستری بودم. دیشب شنیدم آیتالله منتظری گفته این کتک زدنها خراش برمیداره "دیه" داره "شتر" داره.
بگید خراش چیه؟ اینها بهقصد کشت میزنند، سر من شش تا بخیه خورده! بگید من دیهی شتر را میخواهم اینجا تو تهرون چیکار؟ شتر چی بهدرد من میخوره؟ من شکم خودم و بچههای یتیمام را نمیتونم سیرکنم علف از کجا برای شتر گیر بیاورم؟ گفت: تو را خدا من که دسترسی به آیتالله منتظری ندارم تو را به حضرت عباس یهچیزی تو وبلاگت بنویس از آقای منتظری یپرس منظورش از شتر و دیه شترچیه؟ بگو ما شتر نمیخوایم؛ شّر این حکومت از خدا بیخبر را از سر ما کم کنید! * گفتم: آقای کروبی هم در تماس با تلویزیون هلند، شاه را "خبیث" خوانده است. من نه در سابق سلطنتطلب بودهام و نه اینک هستم. اگر هم انتخابات آزادی صورت بگیرد جمهوری ضد آخوندی را میطلبام. سلطنت و آخوند همیشه دست در دست هم داشتهاند. محمدرضا شاه دموکرات نبود خیلی هم بیهوده در امور دولت و حکومت دخالت میکرد، اگر در زمان او اپوزیسیون سالمی در مملکت پا گرفته بود ما اسیر آخوند انحصارطلبِ زورگو و بیوطن نمیشدیم
. این از گناهاناش. اما شاهان پهلوی از حق نگذریم کارهای مفیدی هم کردند. اگر همین ارتش را نساخته بودند صدام در همان آغاز جنگ تا فیها خالدون آخوندها پیش میرفت.
ضمنا آقای کروبی بگوید در زمان شاه چند تا آخوند را بردند تو زندان و چوب و بطری تو ماتحتشان فرو کردند، که اینک او را خبیث مینامد؟
اگر به زعم آقای کروبی شاه خبیث بود پس چه لقبی شایسته آخوند خامنهای است؟ * گفت: یکی از اصولگرایان در رابطه با تقلب مقام معظم رهبری در انتخابات گفته است:
«حفظ دولت نهم مهمترین وظیفهی علاقمندان انقلاب است. وقتی رضایت خدا در میان باشد هیچ چیز دیگری مهم نیست. باید به شکلی عمل کنیم تا رضایت خدا تأمین گردد، حتی اگر اکثریت مردم گمراه باشند و صلاحیت خویش را تشخیص ندهند». پرسید: تو چهچیزی از این حرف دستگیرت میشود؟ مثلا چه کسی تشخیص میدهد رضایت خدا کجاست و در چیست؟ و چه چور و به چه شکلی باید عملکرد تا رضایت حق تأمین شود؟ چرا باید گفت اکثریت مردم میتوانند گمراه باشند تا حدی که نتوانند صلاحیت خویش را تشخیص بدهند؟ مگر امامشان نگفت « میزان رأی مردم است»؟ گفتم: فقط ولی فقیه است که تشخیص میدهد رضایت خدا کجاست و در چیست؟ و در رابطه با این سؤال که چه جور باید عمل کرد تا رضایت باریتعالی تأمین گردد خیلی ساده است! باید جوانان مملکت، دختر و پسر را برد کهریزک و پس از تجاوز یا قبل از تجاوز چند بطری و باتوم تبرّکشده از طرف رهبر تو ماتحتشان فرو کرد، بعد هم تقصیر ها را بهگردن آمریکا و اسراییل اند اخت. مطمئن باش نه تنها رضایت خدا تأمین میگردد بلکه عزت و احترام اسلام هم ارتقاء مییابد و معنویات امت اسلام عظمت پیدا میکند. * گفت: .... گفتم: نه ... دیگه بس است مطلب طولانی میشود کسی نمیخواند....