درچهاردهم دسامبر، اسماعیل هنیه، نخستوزیر مستعفی ولی زورکی بر سر قدرت مانده و یکی از رهبران جنبش حماس ( ماشاالله یکی دوتا که نیستند!)، بیستمین سالگرد سازمان را در جمع دوستانش جشن گرفت. او که به یُمن دلارهای نفتی واریز شده به حسابهای شخصی و غیر شخصی، سخت کیفور است و روز بهروز به «شون کانری007 » شبیهتر میشود، با اشاره به تصویرهای طویل و عریض رنتیسی و شیخ احمد یاسین و دیگر شهدای مرده و زنده، نصبشده در پشت سرش، برای چندمین بار به "واللهالعظیم" سوگند یاد کرد، که هرگز خشونت و بزن بکش را نفی نکند. آن یکی رهبر هم، "خالد مشعل" را میگویم، که در سوریه پنهان شده و از ترس شلیک موشهای کوچولوی بازیگوش از هلیکوپترهای اسراییلی مدتهاست از فاصله دور، خیلی دور، جنبش را رهبری میکند و مردم غزه بهندرت سعادتش را دارند یا بالکل ندارند؛ چهره نورانیاش را رؤیت نمایند، از همان دوردستها تأکید کرد که بر مقاومت و پافشاری خواهد افزود: "حرب حرب حتیالنصر". و بشارت داد قیامی تازه و انتفاضهای دوباره را، که اگر تاکنون به آن دست نزدهاست لابد بهدلیل ملاحظه جان یهودیان ساکن اسراییل بوده است! البته این بشارتها و تأکیدها و تهدیدها از طریق نوارهای ساخت آمریکا، شاید هم ساخت اسراییل، از دستگاههای ضبطصوت پخش شدند و گرنه این صهیونیستهای اشغالگر اجازه نمیدهند آدم با پای خودش در جشن تولد جنبشاش شرکت کند. و بهمحض بیرون آمدن از سوراخ و سوار شدن بر سیّاره، انگار اون بالاها تو آسمون منتظر نشستهاند، بلا فاصله موشهای چموششان را سراغ آدم میفرستند و بزرگترین قطعه بدن انسان میشود گوشاش. بیخود نیست اکثرا اسامیشان با "موشه" شروع یا ختم میشود: « موشه دایان، موشه کتساو، موشه لوین، موشه آریه، آقاموشه... و غیره». * اسماعیل هنگام سخنرانی چنان بلند بلند در میکروفن عربده میکشید، که حتا منای که بهسبب مسافرتهای متعددم به دول عربی؛ زبانشان را تا حدی بلغور میکنم، درست حالیام نشد مردک چه میگوید! میخواهند اسراییل را متصرف شوند، پوزه آمریکا را بهخاک بمالند، اروپا را به زانو در آورند، ولی بلد نیستند « آمپلی فایر» میکروفن و بلندگو و انعکاس صوت را طوری تنظیم کنند که صدا اینهمه قاطی پاطی نشود و خش خش نکند و اشباع صوتی تولید نشود تا ملت بفهمند چه چیز قاعد اعظم را حالی بهحالی کرده است که این چنین عربده میکشد؟ هرچند نیازی هم به فهماش نیست! بیست سال شعارهای تکراری، بیست سال تهدیدهای توخالی، بیست سال گندهگوییهایی که نه برای فاطی تنبان شدهاند و نه برای سکینه مقنعه. بیست سال فرار از صلح و ریختن بنزین بر شعله نفرتو البته تکرار قول و قراری که به اسپانسورها دادهاند، که اسراییل را هرگز به رسمیت نخواهند شناخت، که توی سرشان بخورد. او میداند، خوب هم میداند، هر چه از صلح و همزیستی دورتر شوند، جز بهخود و به ملت خود به کس صدمه نمیزنند؛ ولی بسوزد پدر وابسنگی که اگر آدم دلاش هوس صلح کرد حقوق و مزایایش قطع میشود. بیست سال است خروارها پول به حماس و الفتح سرازیر شده است. از آمریکا، از اروپا، از کشورهای عرب، بویژه سعودی- کویت- امارات و ایضا از جمهوری اسلامی. که هرجا بلبشویی عربی/اسلامی/ فلسطینی وجود داشت آنها هم حضورفعال دارند. و گرنه به مسلمانان چچن و کشمیر و به اقلیتهای مسلمان در چین و در مغولستان و به مسلمانان شوربخت تهمانده یوگسلاوی سابق کاری ندارند. ولی چه شدند آن کمکهای میلیاردی؟ کجا رفتند آن پولهای کلان؟ چند خانه مسکونی ساخته شد برای فلسطینی مستضعف؟ شالوده چند کارخانه نساجی، صنعتی، تولیدی ریخته شد در نوار غزه و یا در ساحل غرب رود اردن؟ تنها هنرشان تولید و شلیک فشفشههاییست بنام قسم، که در گاراژی متروک در بازار حلبیفروشها و یا در پسنوی خانهای در منطقهای مسکونی در وسط شهر، با لحیمکردن حلبهای کهنه و انباشتهکردن از مواد منفجره و تی ان تی، بر سر کودکان مدرسهای در سرزمین یهود میریزند و ناماش مینهند مقاومت اسلامی و جنبش و بازوی مسلح و چه و چه... * هنر دیگری هم دارند: از یک میلیون و نیم نفوس ساکن غزه، دو میلیوناش کارمند دولت هستند. کسانی را که بعد ها متولد خواهند شد نیز بهحساب آوردم. که اگر هفتصد میلیون یوروی اهدایی سالیانه اتحادیه اروپا نرسد شام شب ندارند و بازوی مسلحشان ( کی مسلح نیست؟) مثل دفعه پیش شورش و انتفاضه درونی میکنند و به سر تا پای جنبش و ایدئولوژی و تئوری مقاومتاش، بلا نسبت، میرینند. * ناگفته نگذارم که با فلسطینیهای تحصیلکرده، متخصص و فرهیخته و موفق فراوانی آشنا شدم در اروپا، در آمریکا.همینطور در کشورهای حاشیه خلیج فارس، همچنین در مصر و در عربستان، که در امور تخصصی اشتغال داشتند و دارند، بویژه در امر آموزش که مدارس و دانشگاهها را تقریبا دربست در اختیار دارند. ولی آنها هم دل خونی داشتند از رهبران غوطه در فساد. و با این فضایی، که فعلا بر وطن نداشتهشان فلسطین مستولیست، هرگز حاضر به بازگشت هم نبودند و نیستند. همانطور که مغزهای فرهیخته فراوانی نیز از کشور خودمان به خارج گریختهاند و در آنجا به کمال از دانش آنها استفاده میشود. * قرار است نشستی برای جمعاوری پول برای کمک به تشکیل دولت فلسطین در پاریس تشکیل شود. آلمانها پیشاپیش گفتهاند ما 200 میلیون یورو کمک خواهیم کرد. آمریکاییها گفتهاند ما 350 میلیون دلار یا یورو (فرق چندانی نمیکند) کمک خواهیم کرد. شعب فلسطین، ساکن در نوار غزه، به پیروی از برادر بزرگتر در تهران، از شدت شوق فریاد زدهاند: مرگ بر آمریکا...