ایشان همچنین حرفهایی زدند که ما شنوندگان ناتوان، آهسته و خموش و فقط در گوشه و کنار اذهان خویش، بطوریکه جیکمان در نیاید، پلکی نزنیم و لبمان تکانی نخورد ( چون سرت را میبویند مبادا فکر کرده باشی)، فکر کردیم، که رهبر عزیزمان، یا تو باغ نیست یا مثل همه دیکتاتورها قوه درک واقعیاتِ ملموس زندگی را از دست داده است و دچار آن بلایی شده است که روانکاوان به آن پریشانذهنی و آشفتگیخیال مینامند.